نام من انسان است
پيش از اينها گويند
)من ملك بودم و فردوس برين جايم بود(
ليكن امروز در اين دير خراب آبادم...
نام من انسان است
قتل، غارت و تجاوز
سود خوبي دارد
ومن از حرفه ي پرسود خوشم مي آيد...
پدرم در دل شب
دانه اي كاشت كه خارستان شد
و به شاگردي بي مزد كلاغي تن داد
كه به او درس قساوت آموخت
پدرم كاشت ولي
حاصلش را همه من بردم و انسانهايي
كه همه مي كوشند
تا نماند دگر از نسل پدر هابيلي...
نظرات شما عزیزان: